ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم...
ای کاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت برویت می گسترانیدم...
ای کاش می توانستم اشک باشم تا هرگاه که آسمان چشمت ابری می شد باریدن می گرفتم...
ای کاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم...
ای کاش می توانستم یک پرنده باشم و پر می گشودم و تا دور دستها در کنار تو پرواز می کردم...
و ای کاش سایه بودم تا نزدیک ترین کس به تو می شدم...
آری
ای کاش...........
نظرات شما عزیزان:
saeed 
ساعت19:15---29 خرداد 1392