کودکی پابرهنه روی برف ایستاده بود
و به ویترین مغازه نگاه میکرد...!!
زنی او را دید و برایش کفش و لباس خرید
کودک آهسته گفت شما خـــدا هستید...؟؟!!
زن گفت نه، من بنده خـــدا هستم...
کودک گفت میدانستم با خدا نسبتی دارید...

نظرات شما عزیزان:
رها 
ساعت13:09---21 مرداد 1392
زمستان را باور نکن
هوای بی تـــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــو
سردتر از این حرفهاست. . .
آرمـــــــان 
ساعت18:20---19 مرداد 1392
به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید ” دوستت دارم ” بگویید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده
اید به دلتان. بگویید گاهی
فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست. شما بگویید، حتی اگر نشنوند ..
mohamad 
ساعت0:22---16 مرداد 1392
کاش ما هم با خدا نسبتی داشته باشیم...